یخ شدن
نویسه گردانی:
YḴ ŠDN
یخ شدن . [ ی َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) انجماد. منجمد شدن . یخ زده گشتن . به حالت یخ درآمدن . فسردن . مبدل شدن آب به یخ بر اثر سرما : من به هیچ حال صواب نمی دانم در چنین وقت که آب براندازند یخ شود لشکر کشیده آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 575).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سنگ روی یخ شدن . [س َ گ ِ ی ِ ی َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خیط شدن . خجل شدن .