اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یخ کردن

نویسه گردانی: YḴ KRDN
یخ کردن . [ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیک سرد شدن . (ناظم الاطباء). یخ بستن . بسته شدن آب و موج و مانند آن . (از آنندراج ) :
شود افسرده صاف دل ز سکون
آب یخ می کند چو استاده ست .

شفیع اثر (از آنندراج ).


|| سرد شدن . گرمی از دست دادن : نهار یخ کرد. غذا یخ کرد. (یادداشت مؤلف ). || در تداول عامه ، چاییدن . از دست دادن حرارت طبیعی . نفوذ کردن سرما در اندامی : پاها و دستهایم یخ کرد. || بی رونق شدن .
- بازار کسی یخ کردن ؛ سرد شدن بازار او. از رونق افتادن بازار وی . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.