یدک کشیدن
نویسه گردانی:
YDK KŠYDN
یدک کشیدن . [ ی َ دَک ْ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) یدک کشی . افسار اسب جنیبت را در دست گرفتن و با خود حرکت دادن .
- امثال :
اگر دو بز داشته باشد یکی را یدک می کشد ؛ متظاهر و خودنما و خودفروش است که ثروت خود را به مردم می نماید.
|| علاوه بر وظیفه ٔ خود، مسئولیت دیگری را بعهده گرفتن : فلان کار را دارد و فلان کار را هم یدک می کشد. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یدک و یدک کش شود.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.