اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یزدگرد

نویسه گردانی: YZDGRD
یزدگرد. [ ی َ گ ِ ] (اِخ ) یزدگرد اول ، پسر شاهپور سوم در 399 م . به تخت نشست . در روایات ایرانی این شاه را گناهکار (بزه کار)، اثیم ، خوانده اند ولیکن مورخین خارجه میگویند که شاهی بود باصفات خوب و جوانمرد و چون می خواست از نفوذ بزرگان بکاهد و به تعصب مذهبی مغها میدان نمی داد او را گناهکار گفتند. در زمان او امپراطور روم شرقی در تحت حمایت یزدگرد درآمد. توضیح آنکه آرکادیوس ۞ امپراطور بیزانس چون نزدیکی مرگ را احساس کرد و ولیعهدش تئودوس در گهواره بود برای اینکه پسرش بی مانع بر تخت نشیند و امپراطوری شرقی از جنگهای ایران محفوظ بماند در وصیت نامه ٔ خود او را به یزدگرد سپرد و خواهش کرد که امپراطوری را حمایت کند. یزدگرد همین که بر مفاد وصیت نامه اطلاع یافت خواجه ٔ دانایی آنتیوخوس نام که نیز خیلی مجرب بود به قسطنطنیه فرستاد تا تئودوس را تربیت نماید و به سنای بیزانس اعلام کرد که دشمن امپراطور صغیر دشمن شاه است . تئودوس دوم با سرپرستی یزدگرد بزرگ شده بر تخت نشست و چنانکه نوشته اند تا یزدگرد زنده بود از فتوت و جوانمردی خود نسبت به بیزانس نکاست و این دولت از طرف ایران نگرانی نداشت . حتی بعد از اینکه امپراطور سفارتی به دربار حامی خود فرستاد خواهش کرد نسبت به مسیحیان مقیم ایران توجهی بشود. یزدگرد سفیر مزبور را که از روحانیان بلند مرتبه بود گرم پذیرفت و رفتار خود را نسبت به مسیحیان تعدیل نمود و راجع به آزادی عیسویان ایران در بنا کردن کلیساها و پرستش مسیح فرمانی داد (309م .) مقارن این زمان دولت بیزانس سخت تضعیف شده بود و این زمان یزدگرد بسهولت میتوانست بقیه ٔ بین النهرین و نیز شامات و آسیای صغیر را تصرف نماید ولیکن صلح طلبی یزدگرد و دوستی که آکاردیوس نسبت به او اظهار میکرد مانع از جنگ ایران با بیزانس گردید. شهر یزد رااز بناهای یزدگرد می دانند. جهت فوت او معلوم نیست . موافق روایت ایرانی در نزدیکی دریاچه ٔ سو (چشمه ٔ سبزنیشابور) از لگد اسب آبی مرد ولیکن بعضی گمان می کنند که به سوء قصد فوت کرده است . (420 م .). (دوره ٔ تاریخ ایران تألیف پیرنیا چ دبیرسیاقی صص 197 - 198).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
یزدگرد. [ ی َ گ ِ ] (اِخ ) ۞ نام چندتن از سلاطین ساسانی است . (از یادداشت مؤلف ). نام چندتن از پادشاهان ایران بوده هریک لقبی داشته اند. ...
یزدگرد. [ ی َ گ ِ ] (اِخ ) یزدگرد دوم ، پسر بهرام گور شانزدهمین پادشاه ساسانی ، بعد از پدر به تخت نشست و حملات هیاطله ، به ایالات شمال شرقی ...
یزدگرد. [ ی َ گ ِ ] (اِخ ) یزدگرد سوم ، سی و پنجمین پادشاه ساسانی ، در سال 632 م . به تخت نشست . نسب اودرست معلوم نیست . طبری گوید که پسر ش...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شهرستان یزدگرد. [ ش َ رِ ن ِ ی َ دِ گ ِ ] (اِخ ) قلعه ای بوده در استرآباد که برای جلوگیری از هجوم بادیه نشینان ساخته بودند. (یادداشت مؤلف )...
مرگِ یزدگرد [مجلسِ شاه‌کُشی] نمایشنامه‌ای تاریخی از بهرام بیضایی است دربارهٔ مرگِ یزدگردِ سوّم، نوشته به سالِ ۱۳۵۸، که نخستین بار پاییزِ همین سال در ت...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.