اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یک

نویسه گردانی: YK
یک . [ ی َک ک ] (اِخ ) شهری است به مغرب . (آنندراج ) (از معجم البلدان ) (یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ). شهری است به مغرب و از دژهای مرسیه است و از آنجا تا یک 45 میل مسافت باشد و ابوبکر یحیی بن سهل یکی ، هَجّاء عرب که به سال 660 هَ . ق .درگذشته بدانجا منسوب است . و مقریزی در بعضی از یادداشت های خود نام آن را آورده است . (از تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
یک وجبی . [ ی َ / ی ِ وَ ج َ ] (ص نسبی ) به اندازه ٔ یک وجب . به بلندی یک وجب . || مجازاً حقیر و کوچک . (یادداشت مؤلف ). مرادف نیم وجبی و آ...
یک نورد. [ ی َ / ی ِ ن َ وَ ] (ص مرکب ) به یک طریق و به یک نسبت و به یک نهج . (برهان ) (آنندراج ). به یک راه و یک منوال . (از ناظم الاطبا...
یک نهاد. [ ی َ / ی ِ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) یک منش . بر یک سیرت و طبع. یک دل . متفق القرار. متفق الرأی . (یادداشت مؤلف ).- یک دل و یک نهاد ؛ مت...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
یک هشتم . [ ی َ / ی ِ هََ ت ُ ] (اِ مرکب ) هشت یک . ثُمن . یک جزء از هشت جزء. رجوع به ثُمن و هشت یک شود.
یک هفتم . [ ی َ / ی ِ هََ ت ُ ] (اِ مرکب ) هفت یک . سُبع. یک از هفت . رجوع به سُبع و هفت یک شود.
یک طرف . [ ی َ / ی ِ طَ رَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) یک سو و یک کناره و در یک کنار. (ناظم الاطباء).- یک طرف افتادن ؛ مقابل شدن . طرف شدن . (آنن...
یک طرفه . [ ی َ / ی ِ طَ رَ ف َ / ف ِ ](ص نسبی ) منسوب به یک طرف . یک سویه . || دراصطلاح راهنمایی رانندگی ، خیابان یا کوچه ای را گویندکه وس...
یک طرفی . [ ی َ / ی ِ طَ رَ ] (ص نسبی ) یک جهتی . یک سمتی . یک سویی . از یک جانب . || فیصله . حل و فصل .- یک طرفی شدن کار ؛ به نحوی پایان ی...
یک شصتم . [ ی َ / ی ِ ش َ ت ُ ] (اِ مرکب ) شصت یک . یک جزء از شصت جزء. از شصت حصه یک حصه .
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۲۷ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.