اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یک دهان

نویسه گردانی: YK DHAN
یک دهان . [ی َ / ی ِ دَ ] (اِ مرکب ) دهانی . یک دهن :
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم وصف آن رشک ملک .

مولوی .


|| (ق مرکب ) به قدر مطلوب و کافی :
تا خنده بر بساط فریب جهان کنم
چون صبح یک دهان لب خندانم آرزوست .

صائب (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.