اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یک زخم

نویسه گردانی: YK ZḴM
یک زخم . [ ی َ / ی ِ زَ ] (ص مرکب ) کسی که به یک زخم کار دشمن تمام کند. (آنندراج ). که به یک ضرب کار کسی را تمام کند. واحد یموت :
می و گرز یک زخم و میدان جنگ
نیامد جز از تو کسی را به چنگ .

فردوسی .


من آن گرز یک زخم برداشتم
سپه را همان جای بگذاشتم .

فردوسی .


تیغ یک زخمت که او را هست دندان در شکم
خصم را الحق حریفی آب دندان آمده ست .

مجیر بیلقانی .


|| شمشیر یا گرزی که با یک ضربت کار کسی را تمام کند :
تنی چند را زان سپاه درشت
به یک زخم یک زخم چون سگ بکشت .

نظامی .


|| (اِخ ) گرز سام نریمان . (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل بعد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
یک زخم . [ ی َ / ی ِ زَ ] (اِخ ) لقب سام بن نریمان است ، چون او اژدهایی را به یک زخم کشته بود به آن ملقب گشت . (فرهنگ جهانگیری ). لقب سا...
گرز یک زخم . [ گ ُ زِ ی َ / ی ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گرزی که به یک زخم آن کار تمام شود. (آنندراج ) : من آن گرز یک زخم برداشتم سپه ر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.