یک کلمه
نویسه گردانی:
YK KLMH
یک کلمه . [ ی َ / ی ِ ک َ ل ِ / ل َ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) متفق . (یادداشت مؤلف ). هم سخن . هم قول . هم عقیده : اصحاب به یک کلمه از حضرت خواجه درخواست کردند که او به غایت بد کرد. (انیس الطالبین ص 172).
- یک کلمه شدن ؛ همدل و همزبان گشتن . متفق القول شدن : همه یک کلمه شدند و گفتند راست می گویی . (کلیله و دمنه ). با برادرش قطب جهان و ابن عمش قوام الملک به خذلان بایدو نصره ٔ غازان یک کلمه شدند. (تاریخ غازانی ص 87).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.