اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یک نفس

نویسه گردانی: YK NFS
یک نفس . [ ی َ / ی ِ ن َ ف َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) یک دم . یک لحظه . به اندازه ٔ یک دم زدن . || بی توقف . (یادداشت مؤلف ). بی امان :
که ما را در آن ورطه ٔ یک نفس
زننگ دو گفتن به فریاد رس .

سعدی .


- یک نفس رفتن و یک نفس دویدن ؛ بی توقف رفتن .
- یک نفس زدن ؛ چیزی گفتن . (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.