اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یلک

نویسه گردانی: YLK
یلک . [ ی َ ل َ ] (اِ) قسمی از کلاه و تاج پادشاهان . (ناظم الاطباء). کلاهی است که سلاطین بر سر گذارند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نوعی از کلاه است ملوک و سلاطین را تا جعد گوش . (برهان ) :
تا من به نور ماه تو شب را برم به روز
زان پیش کزسمور به مه برکشی یلک .

سوزنی (از انجمن آرا).


|| دلی را گویند که از اندیشه فارغ بود. (انجمن آرا) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
یلک . [ی َ ل َ ] (اِ مصغر) مصغر یل ترکی . نیم تنه ٔ بلند معمول زنان مصری . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یَل شود.
یلک . [ ی ِ ل َ ] (ترکی ، اِ) پرهای ریز مرغان . خوافی مرغان باشد و هم اکنون بدین معنی در آذربایجان و تبریز مستعمل است . (از یادداشت مؤلف ). ...
یلک لو. [ ی ِ ل َ لو ] (اِخ )دهی است از دهستان آجرلوی بخش مرکزی شهرستان مراغه ،واقع در 19هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ شاهین دژ-میاندوآب . سکنه ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.