یوسف
نویسه گردانی:
YWSF
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن ناصربن خلیفه باعونی مقدسی شافعی صالحی دمشقی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به جمال الدین و معروف به باعونی . مردی دانشمند و فاضل بود. به سال 805 هَ . ق . در بیت المقدس به دنیا آمد و در دمشق پرورش یافت . در آنجا و قاهره به تحصیل پرداخت و در صفد و نیز طرابلس و دمشق و حلب به منصب قضا رسید. مردی پاک منش و ادیب و شاعر و دارای صفات عالی انسانی بود. به نظم «المنهاج » نووی پرداخت ولی آن را به اتمام نرسانید. پس از عزل از منصب به سال 880 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۲۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
یوسف . [س ُ ] (اِخ ) ابن یوسف . پسر ابوعبداﷲ یوسف و یکی از ملوک بنی احمر است که در غرناطه حکمرانی داشته اند. چون پدرش به سال 799 هَ . ق . د...
یوسف . [ س ُ] (اِخ ) ابن یوسف حلبی محلی شافعی ، ملقب به جمال الدین و معروف به کلارجی . دانشمند نجوم و در اصل از حلب بود. وی در المحلة مصر...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابوالحجاج . یکی از ملوک بنی احمر که در غرناطه حکمرانی داشته اند. در تاریخ 733 هَ . ق . به حکومت رسید و بنای نیمه تمام ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ. یکی از ملوک بنی احمر که در غرناطه فرمانفرمایی داشته اند. در تاریخ 794هَ . ق . به جای محمد خامس بر تخت سلطنت ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) المستنجدباﷲبن محمد (المقتفی )بن المستظهر. خلیفه ٔ عباسی . رجوع به مستنجدباﷲ شود.
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) المستنصر. پادشاه پنجم از ملوک موحدین که در مغرب حکمرانی داشتند،پسر و جانشین محمد الناصر بود. در تاریخ 610 هَ . ق . در 1...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) یا امیر یوسف اصم استرابادی شاعر. عزیز مصر والانژادی است . از اشعار اوست :عطار که هست دلبر عشوه گران جان برد لبش از کف ص...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) اندکانی . از مطربان به نام عهد سلطان بایسنقر (799-837 هَ . ق .) بود. سلطان ابراهیم بن شاهرخ از شیراز چند نوبت او را از بر...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) بدیعی دمشقی . اوشاعر و ادیب بود. در دمشق به دنیا آمد و پرورش یافت و در حلب مسکن گزید و شهرت یافت . و در روم (ترکیه ) در...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) خطیب مدنی حنفی . دانشمندی از مردم مدینه بود. او راست : 1- فتح الکریم المنجی بشرح رسالة الدلجی . 2- الطریق السالک علی زب...