یوسف
نویسه گردانی:
YWSF
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن الیان بن موسی سَرْکیس . صاحب «معجم المطبوعات العربیة و المعربة» که دارای ده جزء در دو مجلد است . به سال 1272 هَ . ق . در دمشق به دنیا آمد و در کودکی به بیروت رفت و مدت 35 سال در بانک عثمانی در سمت منشی و مدیر در بیروت و دمشق و قبرس و آنکارا و اسلامبول خدمت کرد و سرانجام به سال 1912 م . در مصر سکنی گزید و کتاب معجم المطبوعات را تألیف کرد. او راست : 1 - معجم المطبوعات . 2 - جامع التصانیف الحدیثة. 3 - انفس الاَّثار فی اشهر الامصار. 4 - الرحلة الجویة فی المرکبة الهوائیة. علاوه بر آثار بالا مقالاتی به زبان فرانسه نوشته است . وی به گردآوری مسکوکات و آثار قدیمی سخت دلبستگی داشت و به سال 1351 هَ . ق . در قاهره درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۲۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) مولوی ابوالحامد محمد یوسف علی بن مولانا حاج مولی محمد یعقوب علی سندیلی . از شیوخ عثمانی النسب پدر در پدر در دربار امیر ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) میرزا جلال الدین اصفهانی . طبع پاکیزه اش یوسف کنعان سخندانی است . از اوست :از تبسم لب آن غنچه دهن گویا شدداغ دل چشم ت...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) میرزا یوسف شیرازی ، مصر فکرش یوسفستان مضامین عشقبازی . او راست :جان ز پهلوی تن از قیمت خود بیخبر است قطره در ابر چه دا...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) میرزا یوسف خان دهلوی . از زمره ٔ منصب داران سلطنت محمداکبرشاه بود و به کامرانی زندگانی می نمود. این رباعی در جواب رباع...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) میر محمد یوسف بن حکیم میر محمدصادق . از سادات رضوی لکنهوست . ابتدا به تحصیل علم طلسمات و نیرنجات پرداخت و با قاضی محم...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) میر محمد یوسف بن خواجه موسی . از اولاد سیدامیر کلال و داماد معزالدین جهاندار پادشاه بود و در قلعه ٔ شاهجهان آباد اقامت داشت...
یوسف ده . [ س ِ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبنه ٔ بخش مرکزی شهرستان لاهیجان ، واقع در 14000گزی شمال خاوری لاهیجان و 2900گزی رودبنه ...
یوسف رضا. [ س ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام سوخته ٔ بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در 5هزارگزی شمال خاور ورامین و 40هزارگزی شمالی ...
یوسف خان . [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مزرج بخش حومه ٔ شهرستان قوچان ، واقع در 5000گزی شمال خاوری قوچان و 4000گزی خاور شوسه ٔ عمومی قو...
یوسف شاه . [ س ُ ](اِخ ) نام اتابک پنجم از اتابکان بزرگ لر و جانشین پدرش شمس الدین آلب آرغون بود، ولی چون جان ابقاخان رااز یک خطر نجات ...