یوسف
نویسه گردانی:
YWSF
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی رازی ، مکنی و معروف به ابویعقوب . زاهد و صوفی و دانشمند و ادیب بود. وی سفرهای بسیار کرد و در روزگار خود شیخ ری و جبال بود و در آن نواحی به زندقه شهرت داشت . با ذوالنون مصری همنشین و در کلام و تصوف سرآمد علمای زمان خود بود. برخی از گفته های او ضرب المثل شده است . مرگ یوسف به سال 304 هَ . ق . بود. (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۲۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمربن علی بن خضر کردی گورانی ، معروف به گورانی و عجمی . از عارفان نامی بود و خانقاهی مشهور در فراقة مصر و...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن عبدالبر نمری قرطبی مالکی ، مکنی به ابوعمر و معروف به ابن عبدالبر. مورخ و ادیب و محقق و از حافظان ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمد کلبی ، مکنی ومعروف به ابوالفتوح . از آل ابوالحسین کلبی از امرای صقلیه (سیسیل ) در زمان فاطمیان (عبید...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ زجاجی جرجانی ، مکنی به ابوالقاسم و معروف به زجاجی . ادیب و لغت دان و محدث بود. از ابواحمد غطریفی و ابواسحاق...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبدالمؤمن بن علی قیسی کومی امیرالمؤمنین ، مکنی به ابویعقوب . سومین از پادشاهان دولت موحدین مراکش بود و به سال...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد بغدادی ، ملقب به عفیف الدین و مکنی به ابوالحجاج و معروف به ابن بقال . مذهب حنبلی و مسلک تصوف داشت ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن علی بن جبارة هذلی بسکری ، مکنی به ابوالقاسم و معروف به هذلی . دانشمندی نابینا بود، متکلم و دانا به قرائتهای مشهو...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن علی بن عبدالملک بن سماط بکری مهدوی ، مکنی به ابویعقوب و معروف به ابن سماط. شاعرو از مردم مهدیه ٔ افریقا بود. اشعار...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن علی بن محمد، مکنی به ابویعقوب و معروف به جرجانی . فقیه حنفی از دانشمندان بود. کتاب «خزانةالاکمل » در فروع مذهب ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن علی بن محمدشاه بن محمد یکان ، معروف به ابن یکان . در فقه حنفی به تحقیق و در ادب و زبان عربی به تألیف پرداخت ....