اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یوسف

نویسه گردانی: YWSF
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) (730-804هَ . ق .) ابن حسن بن محمود تبریزی حلوایی ، ملقب به عزالدین و معروف به حلوایی . مفسر و شافعی بود. از تبریز به ماردین رفت و سپس در الجزیره مسکن گزید و در همانجا درگذشت . مردی زاهد بود و دست به دینار و درهم نمی زد. از آثار اوست : 1 - حاشیه بر کشاف . 2 - شرح المنهاج . 3 - شرح الاربعین النوویة. (از اعلام زرکلی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
یوسف آباد. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان ، واقع در 48000گزی جنوب ماه نشان و 6000گزی راه مالرو عمومی ...
یوسف آباد. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اهلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل ، واقع در 18000گزی شمال باختری آمل و 2500گزی باختر شوسه ٔ آمل ...
یوسف آباد. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان علای بخش مرکزی شهرستان سمنان ، واقع در 9000گزی جنوب سمنان و 3000گزی راه شوسه ، با 225 تن سکنه ...
یوسف آباد. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان خشکبیجار بخش خمام شهرستان رشت ، واقع در 9000گزی جنوب خاوری خمام و 3000گزی راه مالرو عمومی ، با1...
قاضی یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن رافع، مکنی به ابن شداد. رجوع به ابن شداد بهاءالدین شود.
یوسف امری . [ س ُ اَ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر شعرای ایران است . در زمان شاهرخ میرزا و پسرش بایسنقر می زیسته و قصائد بسیار در مدح ایشان سروده ا...
یوسف داود. [ س ُ وو ] (اِخ ) ملقب به اقلیمیس (1245-1307 هَ . ق .). ابن داودبن بهنام . دانشمند و عالم به زبان و ادب عرب و تاریخ قدیم و اصل...
یوسف نجار. [ س ُ ف ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) مردی پرهیزگار بود. فرشته ای وی را مخبر ساخت که مریم پسری خواهد زایید که همان مسیح موعود و منتظر خواه...
جامه ٔ یوسف . [ م َ / م ِ ی ِ س ُ ] (اِخ ) پیراهن یوسف . (بهار عجم ) (آنندراج ) : عشق را عاشق کند رسوا ولی در اتحاد (کذا)بر زلیخا زور آفت جامه ٔ ی...
یوسف دریان . [ س ُ دَرْ ] (اِخ ) ابن بطرس بن خوری انطون دریان . دانشمندی یهودی و از رجال کنیسه ٔ مارونیه ٔلبنان بود. معلومات و رهبانیت را آ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.