یوسف
نویسه گردانی:
YWSF
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن خالدبن عمیر سمتی ، مکنی به ابوخالد و معروف به سمتی ، اهل بصره . فقیه و متهم به زندقه بود. از پیشوایان فرقه ٔ جهمیه و نخستین کسی است که کتابی درباره ٔ شروط نوشته و نیز اولین کسی است که رأی ابوحنیفه را به بصره برده است . کتابی در «تجهم » دارد و گفته اند که در آن میزان و رستاخیز را انکار کرده است . درنزد بیشتر اهل حدیث دروغگو و زندیق شمرده می شود. و به سال 190 هَ . ق . درگذشته است . (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۲۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
یوسف . [س ُ ] (اِخ ) ابن یوسف . پسر ابوعبداﷲ یوسف و یکی از ملوک بنی احمر است که در غرناطه حکمرانی داشته اند. چون پدرش به سال 799 هَ . ق . د...
یوسف . [ س ُ] (اِخ ) ابن یوسف حلبی محلی شافعی ، ملقب به جمال الدین و معروف به کلارجی . دانشمند نجوم و در اصل از حلب بود. وی در المحلة مصر...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابوالحجاج . یکی از ملوک بنی احمر که در غرناطه حکمرانی داشته اند. در تاریخ 733 هَ . ق . به حکومت رسید و بنای نیمه تمام ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ. یکی از ملوک بنی احمر که در غرناطه فرمانفرمایی داشته اند. در تاریخ 794هَ . ق . به جای محمد خامس بر تخت سلطنت ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) المستنجدباﷲبن محمد (المقتفی )بن المستظهر. خلیفه ٔ عباسی . رجوع به مستنجدباﷲ شود.
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) المستنصر. پادشاه پنجم از ملوک موحدین که در مغرب حکمرانی داشتند،پسر و جانشین محمد الناصر بود. در تاریخ 610 هَ . ق . در 1...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) یا امیر یوسف اصم استرابادی شاعر. عزیز مصر والانژادی است . از اشعار اوست :عطار که هست دلبر عشوه گران جان برد لبش از کف ص...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) اندکانی . از مطربان به نام عهد سلطان بایسنقر (799-837 هَ . ق .) بود. سلطان ابراهیم بن شاهرخ از شیراز چند نوبت او را از بر...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) بدیعی دمشقی . اوشاعر و ادیب بود. در دمشق به دنیا آمد و پرورش یافت و در حلب مسکن گزید و شهرت یافت . و در روم (ترکیه ) در...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) خطیب مدنی حنفی . دانشمندی از مردم مدینه بود. او راست : 1- فتح الکریم المنجی بشرح رسالة الدلجی . 2- الطریق السالک علی زب...