یوسف
نویسه گردانی:
YWSF
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سعید حسینی ارمیونی مصری شافعی ، ملقب به جمال الدین و معروف به ارمیونی . از فضلای نامی و شاگرد سیوطی بود. وی از دیه ارمیون مصر بود و آثاری دارد که از آن جمله است : 1- اربعون حدیثاً تتعلق بآیةالکرسی . 2- المعتمد فی تفسیر قل هو اﷲ احد. 3- تفسیر الغریب فی الجامع الصغیر. یوسف به سال 958 هَ . ق . درگذشته است . (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۲۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن حسین کرماستی . فقیه حنفی از فرمانروایان دولت عثمانی بود و در علوم شرعی و عربی تبحر داشت . نخست به تدریس پرداخت ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن خالدبن عمیر سمتی ، مکنی به ابوخالد و معروف به سمتی ، اهل بصره . فقیه و متهم به زندقه بود. از پیشوایان فرقه ٔ جهمی...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن خضر(خیرالدین )بن جلال الدین رومی ، معروف و ملقب به سنان الدین . فقیه حنفی و در علوم عقلی بسیار متبحر و آگاه و خود...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن خطاربن یوسف بن مخائیل بن منصور غانم ناخوسی ، معروف به یوسف غانم . ادیب و شاعر مارونی لبنانی . در بیروت دانش آموخ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ )ابن خطیب . رجوع به یوسف (ابن حسن بن محمد...) شود.
یوسف . [ س ُ] (اِخ ) ابن خلیل بن قراجابن عبداﷲ دمشقی حلبی ، مکنی به ابوالحجاج و ملقب به شمس الدین و معروف به ابن خلیل . محدث حنبلی بود. د...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن خلیل بن محمد منیر حلبی ، معروف به قارِقلی . متصوف و شاعر و در فقه و موسیقی عالم بود. به سبب تدریس در مدرسه ٔ قارلق...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن رافعبن تمیم بن عتبه ٔ اسدی موصلی ، مکنی به ابوالمحاسن و معروف به ابن شداد و ملقب به بهاءالدین . از فرمانروایان و ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن زکریا مغربی ، ساکن مصر. ادیب و شاعر بود. در مصر پرورش یافت و به تحصیل پرداخت ودر آنجا به سال 1019 هَ . ق . درگذشت ....
یوسف . [س ُ ] (اِخ ) ابن سالم بن احمد، معروف به حنفی . فاضل وشاعر و فقیه شافعی و از مردم مصر (ده خفته ) بود. دومقامه ، رساله ای در «علم الآد...