یوسف
نویسه گردانی:
YWSF
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمد المستنصر (یا المنتصر) باﷲبن محمدناصربن یعقوب قیسی کومی . فرمانروای مغرب اقصی ، از موحدان است . پس از مرگ پدرش مردم بدو بیعت کردند (سال 610 هَ . ق .). در روزگار او فتنه ها بالا گرفت و فرمانروایان نواحی به خودکامگی پرداختند و حکومت مرکزی ضعیف شد. در سال 620 هَ . ق . گله ٔ گاوی در باغ با او برخورد کرد. یکی از گاوها بر سینه ٔ وی زد و او را کشت . تولد یوسف به سال 594 هَ . ق . بود. (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۲۴۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۸ ثانیه
یوسف آباد. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان ، واقع در 48000گزی جنوب ماه نشان و 6000گزی راه مالرو عمومی ...
یوسف آباد. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اهلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل ، واقع در 18000گزی شمال باختری آمل و 2500گزی باختر شوسه ٔ آمل ...
یوسف آباد. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان علای بخش مرکزی شهرستان سمنان ، واقع در 9000گزی جنوب سمنان و 3000گزی راه شوسه ، با 225 تن سکنه ...
یوسف آباد. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان خشکبیجار بخش خمام شهرستان رشت ، واقع در 9000گزی جنوب خاوری خمام و 3000گزی راه مالرو عمومی ، با1...
قاضی یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن رافع، مکنی به ابن شداد. رجوع به ابن شداد بهاءالدین شود.
یوسف امری . [ س ُ اَ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر شعرای ایران است . در زمان شاهرخ میرزا و پسرش بایسنقر می زیسته و قصائد بسیار در مدح ایشان سروده ا...
یوسف داود. [ س ُ وو ] (اِخ ) ملقب به اقلیمیس (1245-1307 هَ . ق .). ابن داودبن بهنام . دانشمند و عالم به زبان و ادب عرب و تاریخ قدیم و اصل...
یوسف نجار. [ س ُ ف ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) مردی پرهیزگار بود. فرشته ای وی را مخبر ساخت که مریم پسری خواهد زایید که همان مسیح موعود و منتظر خواه...
جامه ٔ یوسف . [ م َ / م ِ ی ِ س ُ ] (اِخ ) پیراهن یوسف . (بهار عجم ) (آنندراج ) : عشق را عاشق کند رسوا ولی در اتحاد (کذا)بر زلیخا زور آفت جامه ٔ ی...
یوسف دریان . [ س ُ دَرْ ] (اِخ ) ابن بطرس بن خوری انطون دریان . دانشمندی یهودی و از رجال کنیسه ٔ مارونیه ٔلبنان بود. معلومات و رهبانیت را آ...