یوسف
نویسه گردانی:
YWSF
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) (ناصر) ابن محمد (عزیز)بن ظاهر غازی بن ناصر صلاح الدین یوسف بن ایوب . آخرین پادشاه سلسله ٔ بنی ایوب . وی به سال 627 هَ . ق . در قلعه ٔ حلب به دنیا آمد و پس از مرگ پدر به سال 634 هَ . ق . به سلطنت رسید. سرزمینهای الجزیرة و حران و رها و رقه و رأس عین و حمص و دمشق را به قلمرو حکومت حلب افزود و صاحب موصل و ماردین نیز او را گردن نهادند. وی به سال 648 به مصر حمله کرد و آن را به قهر متصرف شد، سپس گروهی از لشکریان مصر بر او حمله بردند و او به سوی شام گریخت و در دمشق مستقر شد و در حدود ده سال با آرامش حکومت کرد تا فتنه ٔ مغول شروع شد و او را پیش هلاکو بردند.هلاکو نخست او را نواخت ولی بعد به قتل رساند (سال 659 هَ . ق .). در دوران وی شاعران به عزت و نعمت رسیدند، زیرا او خود شعر می گفت و اشعار فراوانی از او روایت می کنند. یوسف مردی کریم و بردبار بود. و آثار و بناهایی از او در دمشق باقی است . (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۲۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم ، مکنی به ابویعقوب و معروف به شیرازی . پیشوای صوفیه ٔ رباط ارجوانی بغداد بود و برای گردآوری حدیث ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم درازی بحرانی ، از آل عصفور، معروف به ابن عصفور. از مردم بحرین و از فقهای امامیه و دانشمندی بزرگ بو...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن داود عینی ، ساکن حلب و معروف به شُغْری . مردی فاضل و از شافعیان بود. او راست : 1 - شرح البهجة در8 جلد. 2 - ن...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن سرور دویری . فاضل حنفی مصری از مردم دویر از نواحی اسیوط بود. او راست : العقد النضید، منظومه ای است در علم کل...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن سلیمان بن محمدبن هود، ملقب و معروف به المؤتمن . فرمانروای سرقسطه از پادشاهان طوایف در اندلس بود. در سال ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبداﷲبن قطبة، معروف به ابن قطبة. شاعر بود و روایت حدیث می کرد و عزبن جماعه از وی روایت شنیده است . دیوان ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن عنبة کلاعی ، مکنی به ابوالحجاج . پزشک اندلسی اشبیلی بود. در قاهره مسکن گزید و در سال 633 هَ . ق . در حدود شص...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن احمدبن عثمان یمانی زیدی ، ملقب و معروف به نجم الدین . مردی فاضل از مردم هجرةالعین یمن بود و تألی...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن ناصربن خلیفه باعونی مقدسی شافعی صالحی دمشقی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به جمال الدین و معروف به باعونی...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن نصربن سویلم دجوی . از استادان دانشمند الازهر و از فقیهان مالکی بود. به سال 1287 هَ . ق . در دیه دجوة از تواب...