یوسف
نویسه گردانی:
YWSF
یوسف . [ س ُ] (اِخ ) ابن یوسف حلبی محلی شافعی ، ملقب به جمال الدین و معروف به کلارجی . دانشمند نجوم و در اصل از حلب بود. وی در المحلة مصر متولد شد. به یمن سفر کرد و به خدمت امام ابوالعباس «المنصور» پیوست و «کتاب التقویم » را به سال 1145 هَ . ق . برای او نوشت که شامل حوادث همان سال است . سپس به مصر بازگشت و به سال 1153 هَ . ق . در آنجا درگذشت . از آثار دیگر اوست : 1- کنزالدرر فی احوال منازل القمر. 2- الظلال و رسم المنحرفات و البسائط و المزاول و الاسطحة. (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۲۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن حسین کرماستی . فقیه حنفی از فرمانروایان دولت عثمانی بود و در علوم شرعی و عربی تبحر داشت . نخست به تدریس پرداخت ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن خالدبن عمیر سمتی ، مکنی به ابوخالد و معروف به سمتی ، اهل بصره . فقیه و متهم به زندقه بود. از پیشوایان فرقه ٔ جهمی...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن خضر(خیرالدین )بن جلال الدین رومی ، معروف و ملقب به سنان الدین . فقیه حنفی و در علوم عقلی بسیار متبحر و آگاه و خود...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن خطاربن یوسف بن مخائیل بن منصور غانم ناخوسی ، معروف به یوسف غانم . ادیب و شاعر مارونی لبنانی . در بیروت دانش آموخ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ )ابن خطیب . رجوع به یوسف (ابن حسن بن محمد...) شود.
یوسف . [ س ُ] (اِخ ) ابن خلیل بن قراجابن عبداﷲ دمشقی حلبی ، مکنی به ابوالحجاج و ملقب به شمس الدین و معروف به ابن خلیل . محدث حنبلی بود. د...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن خلیل بن محمد منیر حلبی ، معروف به قارِقلی . متصوف و شاعر و در فقه و موسیقی عالم بود. به سبب تدریس در مدرسه ٔ قارلق...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن رافعبن تمیم بن عتبه ٔ اسدی موصلی ، مکنی به ابوالمحاسن و معروف به ابن شداد و ملقب به بهاءالدین . از فرمانروایان و ...
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن زکریا مغربی ، ساکن مصر. ادیب و شاعر بود. در مصر پرورش یافت و به تحصیل پرداخت ودر آنجا به سال 1019 هَ . ق . درگذشت ....
یوسف . [س ُ ] (اِخ ) ابن سالم بن احمد، معروف به حنفی . فاضل وشاعر و فقیه شافعی و از مردم مصر (ده خفته ) بود. دومقامه ، رساله ای در «علم الآد...