اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یی

نویسه گردانی: YY
یی . (اِ) یا.یاء. ی . نام حرف یاء. (یادداشت مؤلف ) :
ز غایت کرم اندر کلام تو نی نیست
در اعتقاد تو ضد است نون مگر یی را.

انوری .


عقل و جان چون یی و سین بر در یاسین خفتند
تن چو نون کز قلمش دور کنی تا بینند.

خاقانی .


در عری حروف عمر تو باد
مدت عمر از الف تا یی .

امامی هروی .


و رجوع به یا و یاء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
شاتیون کولین یی . [ ی ُ ک ُ ] (اِخ ) ۞ مرکزکمون لواره ۞ ، از آروندیسمان مونتارژی ۞ ، واقع در ساحل رودخانه ٔ لوانگ ۞ ، و ترعه ٔ بریار ۞ ، ...
من تین یی لس متز. [ م ُ ل ِ م ِ ] (اِخ ) ۞ مون تین یی لس متز. مرکز بخشی است که در متز، مرکز ایالت موزل ۞ فرانسه واقع است و 26638 تن سک...
ی ی . [ ی ُ ی ُ ] (اِ) ۞ (اصطلاح بچگانه ) یویو. بازیچه ای است بچگان را. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به یویو شود.
ی ی ی . [ ی ِ ی ِ ی ِ ](اِ صوت ) (اصطلاح عامیانه ) آوازی است که برآرند چون گفتار کسی را والوچانیدن خواهند. آوازی که بدان سخن کسی و بالاخص ...
اگ ئی . [ اُ گ َ / گ ِ ] (ترکی ، اِ) اُگی نه ای . برادرنه ای . خواهرنه ای . مقابل تنی . برادر یا خواهر که از دو مادر و یک پدر یا از دو پدر و یک ما...
ی ی ی ی . [ ی ِ ی ِ ی ِ ی ِ ] (اِ صوت ) (اصطلاح عامیانه ) ی ِی ِی ِ. آوازی است که با آن گفتار کسی را به مسخره تقلید کردن خواهند. آوازی است ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
منه ئی . [ م ِ ن ِ ] (اِخ ) ۞ رجوع به منس شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
یوئه ئی چی . [ ءِ ] (اِخ ) ۞ یوئتی . نامی که چینی ها نژاد اصلی ترک را بدان می شناسند و می نامند. (از احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 155). و رجوع ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.