ع . (حرف ) حرف بیست ویکم است از حروف الفبای فارسی و حرف هیجدهم از الفبای «ابتثی » عربی پس از ظ و پیش از غ ، و حرف شانزدهم از الفبای ابجد...
آ. (حرف ) الف لَیِّنه ، مقابل همزه یا الف متحرکه ، حرف اوّل است از حروف هجا، و در حساب جُمَّل آن را به یک دارند. این حرف چون در اوّل ...
1 - فعل امر از مصدر آمدن که بیش تر به شکل آی می آید و یا با «ب» زینت به صورت بیا به کار می رود.
2 - در زبان اوستایی پیشوندی است که بر سر برخی واژه ها...
منس-ع. [ م ِ س َ ] (ع اِ) باد شمال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
گوده آ. [ دِ ] (اِخ ) ۞ شاهزاده ٔ سومری لاگاش ۞ در قرن سوم ق . م . که مجسمه های متعددی از او در لوور است . رجوع به گودآ شود.
گوله آ. [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) ۞ الگوله آ. واحه ای در صحرای الجزیره است که 12000 نفر جمعیت دارد.
(نوع : پهلوی )
معنی : ملکه گلهای جنگلی
گودهآ (Gudea) (فرمانروایی ۲۱۴۴-۲۱۲۴ (پیش از میلاد)) یکی از فرمانروایان میانرودان جنوبی بود.
او فرمانروای (به بابلی: اِنسی) شهر لاگاش بود. انگاشته م...
آ بی بی.[a bi bi]. مادر مادر بزرگ. در منطقه بنادکوک یزد تلفظ می شود.