اجازه ویرایش برای همه اعضا

ابو علی

نویسه گردانی: ʼBW ʽLY
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴۹ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۵ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) فضیل بن عیاض بن مسعودبن بشر تمیمی بالولاء الطالقانی الاصل الفندینی . مولد او به ابیورد و بقولی بسمرقند و منشاء وی ا...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) فضیل بن عیسی . از روات حدیث است و از ابی عوانه روایت کند.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) قالی . اسماعیل بن القاسم عیذون بن هارون بن عیسی بن محمدبن سلمان معروف به ابن عیذون . یکی از ائمه ٔ لغت و نحو بم...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) قطرب بن محمدبن مستنیربن احمد نحوی لغوی بصری . رجوع به قطرب ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) قلندر. یکی از مشایخ تصوف بمائه ٔ هفتم . وی از مردم عراق عجم بود و بهندوستان هجرت کرد و بر او در آن ملک مریدان ب...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) قوام الدین . نقیب طالبیان به روزگار ناصر و ظاهر عباسی به بغداد.
ابوعلی . [ اَع َ ] (اِخ ) (شیخ ...) کاتب . یکی از قدمای مشایخ صوفیه او مرید سیدالطائفه ابوالقاسم جنید بغدادی است و شیخ ابوعثمان مغربی از مر...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) الکاهلی . او از ابی موسی اشعری و از او عبدالملک بن ابی سلیمان روایت کند.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) کرابیسی . رجوع به حسین بن علی بن یزید... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) کرمانی انصاری . هشام بن ابراهیم . رجوع به ابوعلی هشام ... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.