حواله
نویسه گردانی:
ḤWʼLH
حواله. نک. حوالة در همین لغت نامه.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حواله گاه. ا. مر.). جایگاه یا محلی که بدان حواله دهند یا حواله و سفارش کنند. - حواله دادن ؛ حواله کردن . - حواله شدن ؛ منتقل شدن . (ناظم الاطباء). حوا...
حوالة. [ ح َ ل َ ] (ع اِ) تمسک و برات و سفته . (ناظم الاطباء). برات که بدائنان دهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مشتق است از تحول بمعنی انت...
هوالة. [ هََ وْ وا ل َ ] (ع ص ) هولناک . (غیاث ). در فرهنگهای عربی این صیغه دیده نشد.