۱۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
شیوع یافتن . [ ش ُ ت َ ] (مص مرکب ) مشهور و متداول شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
فریاد یافتن . [ ف َرْ ت َ] (مص مرکب ) فریاد خواستن . فریاد کردن : فریاد یافتم ز جفا و دهای دیوچون در حریم و قصر امام الوری شدم .ناصرخسرو.
مأوا یافتن . [ م َءْ ت َ ] (مص مرکب ) مأوا کردن : چرا سوزن چنین دجال چشم است که اندر جیب عیسی یافت مأوا. خاقانی .و رجوع به مأوا کردن ش...
کمال یافتن . [ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) بکمال رسیدن . ترقی کردن . (فرهنگ فارسی معین ). کمال گرفتن . کامل شدن . به حد کمال و تمامیت رسیدن : بر...
مجال یافتن . [ م َ ت َ ] (مص مرکب ) فرصت یافتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). میدان یافتن . جولانگاه یافتن : اول آنکه در سخن مجال تصرف ...
مژده یافتن . [ م ُ دَ / دِ ت َ ] (مص مرکب )خبر خوش شنیدن . مژده ٔ خوش دریافت کردن : پادشه شرق چو این مژده یافت روش چو خورشید ز مشرق بتافت ...
نظام یافتن . [ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) سامان یافتن . به آیین و به سامان شدن . رواج و رونق گرفتن : نظام یافت همه شغل های بی تقدیرنسق گرفت ...
نجات یافتن . [ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) خلاص شدن . رها شدن . رستگار گشتن . آزاد شدن . (ناظم الاطباء). ابلال . بلول . رستن . رهیدن . رسته شدن :...
نصرت یافتن . [ ن ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) فاتح شدن . ظفریافتن . پیروز آمدن . فتح کردن : زی تو آید عدو چو نصرت یافت کرده دل تنگ و روی پرآژنگ .ن...
نهمت یافتن . [ ن َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) کامیاب شدن . کامران شدن : مظفر باش و گیتی دار و نهمت یاب و شادی کن جهان خالی کن از نامردم بدگوهر...