۱۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
تعلق یافتن . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ت َ ] (مص مرکب ) پیوستگی و اتصال و ارتباط یافتن . تعلق گرفتن . پیوند گرفتن : چون تعلق یافت نان با بوالبشرنان ...
تفوق یافتن . [ت َ ف َوْ وُ ت َ ] (مص مرکب ) برتری یافتن . غلبه یافتن . فایق شدن . رجوع به تفوق و دیگر ترکیبهای آن شود.
تقدیر یافتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) تقدیر شدن . مقدر نیک از خدای تعالی یافتن . به قدرت و فرمانروایی رسیدن .رجوع به تقدیرگر و تقدیر و دیگر ترک...
تخصص یافتن . [ ت َ خ َص ْ ص ُ ت َ ] (مص مرکب ) کاردان و ماهر شدن در کاری یا دانش و یا هنری . رجوع به متخصص شود.
تقرب یافتن . [ ت َ ق َرْ رُ ت َ ] (مص مرکب ) تقرب بدست آوردن . تقرب حاصل کردن . مقامی نزدیک یافتن پیش کسی . نزدیکی حاصل کردن : و از ملک ...
بازار یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) بازار بدست آوردن . رونق پیدا کردن . || احترام و آبرو و حیثیت و شخصیت کسب کردن .
آرام یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) استراحت کردن . برآسودن . مستریح شدن : وز آن پس بکین سیامک شتافت [ کیومرث ]شب و روز آرام و خفتن نیافت . ف...
امان یافتن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) زنهار یافتن . در کنف حمایت کسی درآمدن . (فرهنگ فارسی معین ) : تا امان یابد بمکرم جانتان ماند این میراث فرز...
خالی یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) تهی یافتن : همی جست و روزیش خالی بیافت بمردی بگفتار اندر شتافت . فردوسی .|| بخلوت یافتن . تنها یافتن . اِخل...
خواب یافتن . [ خوا / خات َ ] (مص مرکب ) خوابیدن . بخواب شدن . در خواب شدن .