اجازه ویرایش برای همه اعضا

مهر

نویسه گردانی: MHR
مهر. (مِ. ا. فا.) محبت و رأفت، مهربانی؛ خورشید؛ (در گاه شماری) ماه هفتم از سال شمسی ؛ روز شانزدهم از هر ماه شمسی در ایران باستان؛ (در عرفان) محبت به اصل خود با علم و آگاهی از یافت مقصد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کیش مهر. آیین مهر، آیین میترا، مهرپرستی. مترادف این عبارت در زبان انگلیسی «Mithraism» است. نام یکی از نشریات دانشجویی دانشگاه تهران که اوائل دهه هشت...
سست مهر. [ س ُ م ِ ] (ص مرکب ) آنکه دارای مهر و محبت اندکی باشد. (ناظم الاطباء). بی وفا. بی محبت .که باندک تغییر حال دل از محبت برگیرد : چو...
بیش مهر. [ م ِ ] (ص مرکب ) (از: بیش + مهر) بسیارمهر. با محبت بسیار. با دوستی بسیار. بسیار مهربان . مقابل بسیارکین : چرا بیش کین خواند او را سپه...
پاک مهر. [ م ِ ] (ص مرکب ) که دوستی او مشوب بغرض نباشد. صفی ّ. صفیّة : یکی آفرین کرد بوزرجمهرکه ای شاه روشن دل و پاک مهر.فردوسی .
پیش مهر. [ م ِ ] (ص مرکب ) سابق در محبت : چرا پیش کین خواند او را سپهرکه هست از چنان خسروان پیش مهر.نظامی .
گل مهر. [ گ ُ ل ِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از گل : نهانی به پالیزبان گفت شاه که از مهتر ده گل مهر خواه . فردوسی .چو بشنید از او ...
گیسه مهر. [ س َ / س ِ م ُ ] (اِ) بزغاله ٔ دوساله ٔ ماده که هنوز آبستن نشده باشد. (لغت محلی گناباد خراسان ).
مهر پرزو. [ م ِ رِ پ ُ ] (اِ مرکب ) نوعی گیاه طبی برای رفع شکم درد (در بم ). (یادداشت مؤلف ).
جای مهر. [ ی ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کیسه ٔ کوچکی که مهر (خاتم ) در آن نهند. کیسه ٔ کوچکی که مهر سجده در آن نهند. || پینه ای که ب...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۹ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.