اجازه ویرایش برای همه اعضا

شهاب

نویسه گردانی: ŠHAB
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: اولکا ūlkâ (سنسکریت) **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
شهاب الدین . [ ش ِبُدْ دی ] (اِخ ) لقب عمر شیخ میرزا یکی از فرزندان سلطان سعید ابوسعیدمیرزا. (روضات الجنات ج 2 ص 323).
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به عمعق بخاری شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب غازی بن ملک عادل از ملوک آل ایوب . (حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 408).
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ](اِخ ) رجوع به محمدبن احمدبن الخویی الشافعی شود.
شهاب الدین . [ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به محمد ایجی بلبلی شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب محمدبن عزالدین حسین یکی از امرای غوری که در «مادین » حکومت داشت . (فرهنگ فارسی معین ).
شهاب الدین . [ ش ِبُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به محمدبن محمود بخاری شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب محمودبن احمد اهری (625 - 695 یا 698 هَ . ق .). وی صرف ونحو و فقه و اصول را در زادگاه خود در محضر ملا ...
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به محمودبن احمد الزنجانی شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به محمودبن ابی الحسن نیشابوری شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.