اجازه ویرایش برای همه اعضا

غزل

نویسه گردانی: ḠZL
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
قزل قبر. [ ق ِ زِ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش شاهین دژ شهرستان مراغه واقع در 14 هزارگزی جنوب خاوری شاهین دژ و در مسیر راه ارابه رو ...
قزل قرت . [ ق ِ زِ ق ُ ] (ترکی ، اِ مرکب ) (از: ترکی قزل ، سرخ + قُرت ، گرگ ) نفرینی است مانند زهرمار، زغنبوت ، کوفت ، کوفت کاری ، درد بیدرمان .
قزل قلعه . [ ق ِ زِ ق َ ع َ / ع ِ ] (ترکی ، اِ مرکب ) قلعه ٔ سرخ . سرخ حصار.
قزل قلعه . [ ق ِ زِ ق َ ع ِ ] (اِخ ) نام چهار قلعه و یک خیابان است که در شمال طهران واقع است و مشهور میباشد.
قزل قلعه . [ ق ِ زِ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور واقع در 9 هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا. موقع جغرافیا...
قزل دیزج . [ق ِ زِ زَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان سردرود بخش اسکو از شهرستان تبریز واقع در 19 هزارگزی شمال باختری اسکو و 12 هزارگزی شوسه ٔ اسکو به...
قزل رباط. [ ق ِ زِ رُ ] (اِخ ) این قریه در محل جلولای قدیم واقع است . (یادداشت مؤلف ).
قزل سوری . [ ق ِزِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چالدران بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو واقع در 22 هزارگزی شمال باختری سیه چشمه و7 هزارگزی خاور شوسه ٔ...
قزل عاشق . [ ق ِ زِ ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلواز بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است . سکنه ٔ آن ...
قزل چشمه . [ ق ِزِ چ ِ م ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است در 30 هزارگزی خاور ساوه . سکنه 24 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۱ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.