۳۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
سنگ بوم . [ س َ ] (اِ مرکب ) سنگلاخ . (آنندراج ).
سنگ پا. [ س َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگی که به هندی جهانوا گویند. (غیاث ). سنگ کانی سوراخ سوراخ که در حمام چرک پا بدان پاک کنند...
سنگ پشت . [ س َ پ ُ ] (اِ مرکب ) جانوری است از دسته ٔ خزندگان که آنرا کشف و باخه نیز گویند و به هندی کچهوا نامند. (غیاث ). کشف . (فرهنگ رشیدی ...
سنگ پیر. [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهپایه ٔ بخش بردسکن شهرستان کاشمر. دارای 149 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات است . (از فر...
سنگ تاب .[ س َ ] (ن مف مرکب ) آبی که آنرا با سنگهای تفته که در آن افکنند گرم کرده باشند. (یادداشت بخط مؤلف ).
سنگ بست . [ س َ ب َ ] (ص مرکب ) محکم . (غیاث ) : دو برج رزین زین دز سنگ بست ز برج ملک دوردرهم شکست . نظامی .چو زد کوزه بر حوضه ٔ سنگ بست سفالی...
سنگ بست . [ س َ ب َ ] (ن مف مرکب ) برآورده ٔ با سنگ چنانکه دیواره ٔ چاهی یا کنار رودی . (یادداشت بخط مؤلف ) : و علل و مشرف و شحنه پدید کرده ...
سنگ بست . [ س َ ب َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه مشهد به کاریز میان چم آباد و حاجی آباد در سی و هشت هزار و هشتصد گزی مشهد. (یادداشت مؤلف ).
سنگ جان . [ س َ ] (ص مرکب ) سنگدل . بی رحم . ظالم . بی شفقت . (ناظم الاطباء).
سنگ چین . [ س َ ] (نف مرکب ) سنگ چین کننده . || (ن مف مرکب ) دیواری که از چیدن سنگها روی هم ساخته باشند. (ناظم الاطباء).