اجازه ویرایش برای همه اعضا

حُسن

نویسه گردانی: ḤSN
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۹ ثانیه
حسن کاتب . [ ح َ س َ ن ِ ت ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن ابن محمد حمدون بغدادی ، معروف به ابن حمدون و ملقب به تاج الدین (547-608 هَ . ق .)....
حسن کاتب .[ ح َ س َ ن ِ ت ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن حمدون مکنی به ابوسعد بغدادی . درگذشته ٔ 546 هَ . ق . او راست : «معرفة الاعمال و الحساب »...
حسن کاتی . [ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) نحوی . ملقب به حسام الدین کاتی ، که در 760 هَ . ق . درگذشته . او راست : «شرح مختصر ایساغوجی » و شرح مفتاح ال...
حسن کاشی . [ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) (ملا...) آملی شاعر و معاصر علامه ٔ حلی . درگذشته ٔ 726 هَ. ق . او راست : «هفت بند» در مدایح اهل بیت و کتاب انش...
حسن کاشی . [ ح َ س َ ] (اِخ ) خطاط بوده . رجوع به نمونه ٔ خطوط خوش کتابخانه ٔ سلطنتی ص 148 شود.
حسن کافی . [ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ آق حصاری قاضی حنفی زاهد بسنوی . درگذشته ٔ 1025 هَ . ق . او راست : ازهار الروضات و ده کتاب دیگر که ...
حسن قطان . [ ح َ س َ ن ِ ق َطْ طا ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن احمد مکنی به ابوعلی عین الزمان مروزی بخاری . پزشک و منجم و لغوی بود (465...
حسن قبشی . [ ح َ س َن ِ ق ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن مفرج بن حمادبن حسین معافری قرطبی (348 - 431 هَ . ق .). او راست : «الاحتفال فی الرجال ». (هدیة...
حسن فروشی . [ ح ُ ف ُ ] (حامص مرکب ) عمل حسن فروش : حسن فروشی گلم نیست تحمل ای صبادست زدم به خون دل بهر خدا نگار کو.حافظ.
حسن فهمی . [ ح َ س َ ف َ ] (اِخ ) اسماعیل مدرس مدرسه ٔ «محاسبة و تجارت » در قاهره و مدرس هنرهای زیبا در بولاق بود. او راست : «حسابات العمولة و...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.