اجازه ویرایش برای همه اعضا

زمین

نویسه گردانی: ZMYN
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
گل زمین . [ گ ُ ل ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قطعه زمین خوب . (غیاث ). مکان مشخصی است در محلات و قراء و قصبات که مردم محل در آن جمع م...
هفت زمین . [ هََ زَ ] (اِ مرکب ) کنایت از هفت کشور و هفت اقلیم باشد. (برهان ).
زمین کوب . [ زَ ] (نف مرکب ) (از: «زمین » + «کوب »، کوبنده ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). زمین کوبنده . (فرهنگ فارسی معین ). کوبنده ٔ زمین . || کن...
زمین دوز. [ زَ ] (اِ مرکب ) نوعی از خیمه . (غیاث ) (آنندراج ). نوعی از چادر و خیمه . (ناظم الاطباء). || (ن مف مرکب ) کنایه از محکم و استوار. (...
زمین گرد. [ زَ گ َ ] (نف مرکب ) گردنده در زمین . دربیت زیر کنایه از عالمگیر و مشهور است : صیت او چون خضر و بختش چون مسیح این زمین گرد آن فل...
زمین گیر. [ زَ ] (نف مرکب ) زمین گیرنده . آنکه به سبب مرض یا پیری نتواند از جای خود برخیزد. (فرهنگ فارسی معین ). کنایه از چیزی که از جای ...
زمین حلم . [ زَ ح ِ ] (ص مرکب ) در بیت زیر ظاهراً کنایه از کسی که بسیار بردبار باشد : ردی دانش آرای یزدان پرست زمین حلم و دریادل و راددست .اس...
زمین خیز. [ زَ ] (اِ مرکب ، نف مرکب ) حاصل و محصول زمین . (ناظم الاطباء). محصول : زمین خیز هر ۞ کشور از دهر چیست به هر کشور از پیشه ها بهر چیس...
زمین دار. [ زَ ] (نف مرکب ) مرزبان . (دهار) (آنندراج ). || خداوند ده و ریش سفید ده . (ناظم الاطباء). دارنده ٔ زمین و صاحب ملک و مزرعه . || به...
زمین رند. [ زَ رَ ] (نف مرکب ) تراشنده و خراشنده ٔ زمین : از هیبت مژگان دو بادام تو بی جنگ چنگال هژبران زمین رند شکسته . سوزنی .رجوع به رندی...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.