کس
نویسه گردانی:
KS
جایی در زنان و دوشیزگان که رحم در انتهای ان قرار دارد
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
کث . [ ک ُث ث ] (ع ص )گروه بسیار. قوم کث . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کث . [ ک َث ث ] (ع مص ) انداختن پلیدی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ۞ .
کث . [ ک َ ] (پسوند) (مزید مؤخر امکنه ) کلمه ای است که مانند کند، قند، کت ، غن ، جان ، کان ، گان ، خان و قان در آخر اسامی شهرها و شهرکها و قصبه...
کث . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است میان راه شیرازبه سیرجان . (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 162).
کص . [ ک َص ص ] (ع اِ) آواز نرم و باریک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (مص ) کصیص . رجوع به کصیص شود.
جاون کث . [ وَ ک َ ] (اِخ ) ۞ نام دیگر ثنکت برد. و آن نام یک حصن افسانه ای است که گویند راون شیطان هنگامی که زن رام بن دشرت را ربوده ...
کرمین کث . [ ] (اِخ ) دهی است بزرگ [ از خلخ ] و بانعمت و جای بازرگانان از هر جای و اندر وی قومی اندک از خلخیانند که ایشان را لبان خوانن...
خاتون کث . [ ک َ ] (اِخ ) شهرکی است خرد [ از ماوراءالنهر بچاچ ] و آبادان و بارگاه سغد و سمرقند است و آن فرغانه و ایلاق است نزدیک دیمعان ک...
اردلان کث . [ اَ دَ ک َ ] (اِخ ) شهرکی است در شاش ماوراءالنهر سیحون از اقلیم فرغانه . کلشجک ، خمبرک ، اردلان کث ، ستبغوانجناح ، شهرکهایی اند بیک...
دیمعان کث . [ ] (اِخ ) شهرکی است خرد از ماوراءالنهر به ناحیت چاچ و آبادان و بارگاه سغد و سمرقند است و آن فرغانه و ایلاق است بنزدیک خاتو...