زِر
نویسه گردانی:
ZR
طلا ، فلزی گرانبها با نشان اختصاری Au در شیمی
واژه های همانند
۱۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
کوشک زر. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهرمیان که در بخش مرکزی شهرستان آباده واقع است و 150 تن سکنه دارد. در نزدیکی این ده خرابه هایی از ...
زر و سیم؛ طلا و نقره. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). ////////////////////////////////////////////////////////////////////// گوهَرِ مَعرِفَت آموز ک...
زر کشیدن . [ زَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) گردآوردن زر. (آنندراج ) : شنید از دبیران دینارسنج که زر زر کشد در جهان گنج گنج . نظامی (از آنندراج )....
زر کشیده . [ زَ رِ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زر مفتول . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و مجلسی بیاراستند از در و جواهر فرشهاء از ز...
سنبل زر. [ سُم ْ ب ُ ل ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از منقل و انگشت دان . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). رجوع به سنبله ٔ زر شود.
دینار زر. [ رِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دینار که از زر باشد. مسکوک زرین : یکی صاع زرین گونه نگاربرابر به دینار زر ده هزار.فردوسی .
ترمه زر. [ ت َ م َ زَ ] (اِخ ) از دیه های نور مازندران است . رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 11 و ترجمه وحید ص 150 شود.
خشتک زر. [ خ ِ ت َ ک ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب . (از برهان قاطع) : پر زر و در گشته ز تو دامنش خشتک زر سوزه ٔ پیراه...
چشمه زر.[ چ َ م َ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هندمینی بخش بدره ٔ شهرستان ایلام که در 105 هزارگزی خاور ایلام و 3هزارگزی شمال راه مالرو ...
درخت زر. [ دِ رَ ت ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رعایا را گویند عموما و زراعت کاران را خصوصاً. (از لغت محلی شوشتر - خطی ).