اجازه ویرایش برای همه اعضا

هفت

نویسه گردانی: HFT
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
هفت چشم . [ هََ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) موجودی که دارای هفت چشم باشد : آن پادشاه ده سر و شش روی و هفت چشم با چار خصمشان به یکی خانه اندرند....
هفت تاش . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان سقز که 100 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله ، توتون و لبنیات است ....
هفت تپه . [ هََ ت َپ ْ پ ِ ] (اِخ ) نام یکی از ایستگاههای راه آهن جنوب است که در 15 هزارگزی شوش واقع است و ساکنان آن کارکنان راه آهن هست...
هفت حال . [ هََ ] (اِ مرکب ) همیشه و دایم و علی الدوام و همه حال . (برهان ) : گفت چه طرفه طالعی کز در خانه ٔ ششم مهره به کف ، به هفت حال ا...
هفت خاک . [ هََ ] (اِ مرکب ) اقالیم سبعه . هفت اقلیم . (یادداشت مؤلف ). رجوع به «هفت آب و خاک » و «هفت رقعه ٔ ادکن » شود.
هفت خال . [ هََ ] (اِ مرکب ) ورق بازی که دارای هفت خال باشد. (یادداشت مؤلف ). هفت خال بنابر انواع خالهای ورق چهار نوع است : هفت خال دل ،...
هفت خان .[ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش اردکان شهرستان شیرازکه 166 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و چغندر است . (از فرهنگ...
هفت حوض . [ هََ حُو ] (اِخ ) جایی بالای درکه در شمال تهران . (یادداشت مؤلف ).
هفت پدر. [ هََ پ ِ دَ ] (اِ مرکب ) هفت بانو که کنایت از سبعه ٔ سیاره باشد. (برهان ). || هفت آسمان را نیز گفته اند، چه آنها را آبای علوی می خو...
هفت بهر. [ هََ ب َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح نجوم ) تقسیم هر برج است به هفت قسمت متساوی و دادن هر قسمت به صفتی خاص به کوکبی از کواکب . (یاددا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۳۲ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.