۳۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
ده هفت . [ دَه ْ هََ ] (اِ مرکب ) پول مسکوکی که در قدیم رایج بوده . (ازبرهان ) (ناظم الاطباء). زری ناسره بود که ده مثقال آن سه مثقال غل...
هفت یکی . [ هََ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرضا. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
بازی هفت سنگ. آن هفت قطعه سنگ روی هم می چینند و یکی از بازی کنان آنرا با توپ می زند. سپس بقیه افراد سعی در آن دارند که سنگک ها را روی هم چیده بدون آن ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
هفت هشت . [ هََ هََ ] (اِ مرکب ) کنایه از گفتار خصومت آمیز. (غیاث ). رجوع به هفت وهشت شود. || (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) عدد تقریبی است :...
هفت نطع. [ هََ ن َ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت طبقه ٔ زمین و هفت اقلیم باشد. (برهان ).
هفت نان . [ هََ ] (اِ مرکب ) هفت زمین یا هفت اقلیم : خون پدر دید در این هفت خوان آب مریز از پی این هفت نان .نظامی .
هفت نبی . [ هََ ن َ بی ی / بی ] (اِخ ) در عالم سفلی هفت نبی یا هفت ناطق ظهور کرده اند: آدم ، نخستین ناطق است ولی ظاهراً نخستین بشر نیست . ...
هفت مغز. [ هََ م َ ] (اِ مرکب ) نوعی حلوای خشک . مالکانه . (یادداشتهای مؤلف ).
هفت ملت . [ هََ م ِل ْ ل َ ] (اِ مرکب ) اصل هفتادودو ملت هفت ملت است و دیگر ملل منشعبات آن ، و آن هفت اینها هستند: جبری ، قدری ، مشبه ،منزه ،...