قول
نویسه گردانی:
QWL
در زبان ترکی «قول» یا «کوله»، مترادف «بنده» یا «برده» به کار گرفته می شود (به گمانی برگرفته از فارسی بوده است.) قول. یه معانی بنده . برده. رق. اسیر. «ممالیک و عبید». خادم. «وصیف و صیفة». «غلام و جاریه». مملوک. رقیق
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
مهمترین مسابقه مردم قزاق در طول جشن نوروز است که بین گروههای مرد و زن برگزار میشود. اگر برنده زنها باشند قزاقها معتقدند آن سال خوب و پربرکتی است اگ...
قال و قول . [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع )هیاهو. قال و قیل . قیل و قال . قال مقال . قال قال .
قول و غزل . [ ق َ / قُو ل ُ غ َ زَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رجوع به قول شود.
قول استیر. [ ق ُ ؟] (اِخ ) دهی است از دهستان پهلویدژ بخش بانه ٔ شهرستان سقز، سکنه ٔ آن 65 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، توتون ، ماذو...
قول و قرار. [ ق َ / قُو ل ُ ق َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عهد و پیمان . رجوع به قول شود.
قول کاسه گر. [ ق َ / قُو ل ِ س َ / س ِ گ َ ] (اِ مرکب ) نام قولی است از قولهای موسیقی ، یعنی تصنیفی است . (آنندراج ) (برهان ). رجوع به قول و ...
قول منجم بین علم تنجیم و علم هیئت ، و منجّم و هَیَوی (و به قول عربهای امروزی:فلکی) فرق است و نباید آنچه را در مذمّت تنجیم و منجّّم در احادیث شریفه دی...
خلف قول کردن . [ خ ُ ف ِ ق َ / قُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدقولی کردن . به قول و قرار خود وفا نکردن . تخلف از میثاق و قرارهای خود کردن . (یادداشت...
قول و قرار دادن . [ ق َ / قُو ل ُ ق َ دَ ] (مص مرکب ) عهد بستن . پیمان بستن . رجوع به قول شود.
غول . (اِ) شبگاه گوسپندان و چهارپایان بود چون خباک . (فرهنگ اسدی ). شبانگاه گوسفندان . (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). شبانگاه یا شبگاه گوسفندان ...