آلما
نویسه گردانی:
ʼALMA
آلما. ا. در بنیان، کلمهٌ عربیِ عالِمَه (بر اصل علم و مؤنثِ عالِم) می باشد که در زبان انگلیسی به alma تبدیل شده است؛ در این زبان، این واژه بصورت های almah و alme نیز املاء می گردد. آلما به یک دختر رقصنده (رقّاص) مصری گفته می شود، چه که او در اصول رقصیدن و موسیقی تعلیم داده شده است. واژهٌ آلما در مورد هر یک از گروه های دختران خواننده و رقاص مصری که در جشن ها برای ایجاد سرگرمی شرکت نموده و نقش عزاداران را ایفاء می نمایند نیز بکار می رود.
ب. در بنیان، کلمهٌ لاتینی Alma است که به معنی او، یا چیزی، که غذا می دهد می باشد. این کلمه در عبارتِ Alma Mater (آلما مَتِر) نتنها معنی آلما را تشدید می نماید (مَتِر به معنی مادر است)، بلکه به مدرسه و یا دانشگاه قبلی انسان نیز گفته می شود. در زبان لا تین، Alma Mater معنی لُغویٍ مادر بخشنده را دارد و لقب بعضی الهه های باستانی رومی بوده است، بخصوص کوبله (Cybele) و سِرس (Ceres) که همان دیمیتر (Demeter) یونان باستان می باشد.
آلما، در بنیان کلمه ترکی بوده و به معنی سیب می باشد.
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حرف الماء. [ ح ُ فُل ْ ] (ع اِ مرکب ) آب تره . اوتره . سیسنبریون ۞ . ماماچم چم . مچی . قردامینی (کردامی ). سین . صاحب اختیارات گوید: سیسنفریون ....
ابن الماء. [ اِ نُل ْ ] (ع اِ مرکب ) مرغابی . (مهذب الاسماء). بط. اِوَزّ. اُردک . بَت . ج ، بنات الماء.
بنت الماء. [ ب ِ تُل ْ ] (ع اِمرکب ) قسمی مرغابی . (از المرصع) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). طیور و ماهی و هر آنچه با آب الفت دارد و در آن زندگان...
بیت الماء. [ ب َ تُل ْ ] (ع اِ مرکب ) آب خانه . بیت الخلا. بیت التخلیه . بیت الفراغ . (یادداشت بخط مؤلف ).
ثوب الماء. [ ث َ بُل ْ ] (ع اِ مرکب ) پوست تنکی که شتر بچه بر روی در کشیده زاید. || آب که با بچه بیرون آید از رَحم .
حبق الماء. [ ح َ ب َ قُل ْ ] (ع اِ مرکب ) فوتنج نهری . پودنه . نعنعالماء. حبق التمساح . پودینه ٔ نهری . (منتهی الارب ). پودنه ٔ آبی . فوتنج نهری ....
بنات الماء. [ ب َ تُل ْ ] (ع اِ مرکب ) هر حیوان که در آب باشد. (مهذب الاسماء). آنچه در آب زندگی کند چون ماهی و پرنده و غورباغه . (ثمار القلو...
صاحب الماء. [ ح ِ بُل ْ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) گویا لقبی بوده است مرادف کلمه ٔ دریادار. ابن ابی الحدید در داستان صاحب الزنج آرد : فاستأمن ...
فلفل الماء. [ ف ِ ف ِ لُل ْ ] (ع اِ مرکب ) زنجبیل الکلاب . (یادداشت مؤلف ). به یونانی او را باباری گویند. نباتی است که در آبهای ایستاده روید ...
کرنب الماء. [ ک َ رَ مْبُل ْ ] (ع اِ مرکب ) نیلوفر. (قانون ابن سینا چ تهران ص 214) (فهرست مخزن الادویه ).