اجازه ویرایش برای همه اعضا

علئ

نویسه گردانی: ʽLʼ
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۸۲ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن عبدوس . علی بن عمربن احمدبن عماربن احمدبن علی بن عبدوس حرانی . مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن عبدوس . رجوع به ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدوس . علی بن محمدبن عبداﷲ کوفی نحوی ، مشهور به ابن عبدوس . رجوع به ابن عبدوس شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدویه ،مکنّی به ابوالحسین . از روات بود، و نام او در الموشح آمده است . (از الموشح ابی عبیداﷲ مرزبانی ص 207).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ احمدبن زین الدین ، مشهور به زین العرب . رجوع به علی زین العرب شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حرث بن رحضةبن عامربن رواحةبن حجربن مصیص بن عامربن لؤی قرشی عامری . رجوع به علی عامری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن حسن بن حسین بن بابویه قمی رازی . رجوع به علی قمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن نصربن سری زاغونی حنبلی ، مکنّی به ابوالحسن . متولد در 455 و متوفی در 17 محرم سال 527 هَ . ق . او راست : 1 -...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن وصیف قاینی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به حلاء. رجوع به علی حلاء شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ (یا عبداﷲ) دقیقی بغدادی ، مشهور به دقاق و مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به ابوالقاسم علی بن عبداﷲ دقاق و مآخذ ذ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ سمسمی لغوی ، مکنّی به ابوالحسین . رجوع به علی سمسمانی (ابن عبداﷲ...) شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.