اجازه ویرایش برای همه اعضا

علئ

نویسه گردانی: ʽLʼ
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۴ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مسهر کوفی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی کوفی (ابن مسهر...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مشاطة، مکنّی به ابوالحسن . او راست : اخبارالوزراء. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 30).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مشعشع. علی بن محمدبن فلاح ، مشهور به ابن مشعشع. از نوادگان امام موسی کاظم (ع ) و از امرای دولت مشعشعی در اهواز و ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مصطفی بن ابی لطف طرابلسی حنفی ، مشهور به ابن کرامة. رجوع به علی طرابلسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مصطفی بن پیرمحمد کوتاهیه وی رومی حنفی ، ملقّب به جبری و مشهور به بلبل زاده . رجوع به علی بلبل زاده شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مصطفی بن عطیةبن جعفربن احمدبن عطیه ٔ مشرفة. رجوع به علی مشرفة شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مصطفی دباغ حلمی شافعی ، مشهور به میقاتی و مکنّی به ابوالفتوح . رجوع به علی میقاتی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مصطفی قیصری رومی حنفی ، مشهور به فردی . رجوع به علی فردی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مصطفی موستاری سکتواری ، ملقّب به علاءالدین و مشهور به علی دده و به شیخ التربة. رجوع به علی دده شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مصیصی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به مصیصی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.