اجازه ویرایش برای همه اعضا

علئ

نویسه گردانی: ʽLʼ
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۰ ثانیه
علی سلمی . [ ع َ ی ِ س َ ل َ ] (اِخ ) «ابن بزار» وی را جزء صحابه ذکر کرده و ظاهراً اشتباه است . رجوع به الاصابه ٔ ابن حجر ج 4 قسم چهارم شود...
علی سلمی . [ ع َ ی ِ س َ ل َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عثمان بن محمدبن اسحاق سلمی مناوی قاهری شافعی . رجوع به علی مناوی شود.
علی سلمی . [ ع َ ی ِ س َ ل َ ] (اِخ ) ابن حسین عبدالرحیم سلمی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن قصار. ادیب و لغوی وخطاط. رجوع به ابن قصا...
علی سلمی . [ ع َی ِ س َ ل َ ] (اِخ ) ابن حکم سلمی . وی برادر معاویةبن حکم است . و معاویه گوید که روزی با پیغمبر (ص ) بوده ایم و در واقعه ای ...
علی سلمی . [ ع َ ی ِ س َ ل َ ] (اِخ ) ابن طاهربن جعفر سلمی . مکنی به ابوالحسن . وی نحوی بود و در سال 431 هَ. ق . متولد شد. و نزد جمعی از مدرس...
علی سلمی . [ ع َ ی ِ س َ ل َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی . مشهور به ابن عصار و مکنی به ابوا...
علی سلمی . [ ع َ ی ِ س َ ل َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یحیی سلمی سمیساطی . مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی سمیساطی شود.
علی سلمی . [ ع َ ی ِ س َ ل َ ] (اِخ ) ابن مسلم بن محمدبن علی سلمی دمشقی شافعی خلوتی . مشهور به ابن سهروردی و ملقب به جمال الاسلام و مکنی...
علی سریده . [ ع َ س ُ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کمین ، بخش زرقان ، شهرستان شیراز. واقع در 81هزارگزی شمال خاوری زرقان ، و 2هزارگزی راه شو...
علی سعدی . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن جعفربن علی سعدی صقلی . مشهور به ابن قطاع و مکنی به ابوالقاسم . رجوع به ابن قطاع و علی (ابن جعفر....
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.