اجازه ویرایش برای همه اعضا

علئ

نویسه گردانی: ʽLʼ
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۹ ثانیه
علی رجبی . [ ع َ ی ِ رَ ج َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن حیدرةبن حسن رجبی ، ملقّب به شرف الدین و مکنّی به ابوالحسن . وی طبیب و حکیم و ادیب بود. ...
علی رحبی . [ ع َ ی ِ رَ ] (اِخ )ابن محمدبن سلامه ٔ روحانی مقری رحبی ، مکنّی به ابوالحسن . وی محدث و مقری بود. رجوع به علی روحانی شود.
علی رزاز. [ ع َ ی ِ رَزْ زا ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن داود رزاز. محدث بود و در 419هَ . ق . درگذشت . او را جزوه ای در حدیث است . (از معجم المؤ...
علی رشتی . [ ع َ ی ِ رَ ] (اِخ ) وی خطاط بود و شعر نیز می گفت .او در جوانی به اصفهان بیامد و در خط نستعلیق مهارت یافت و در آنجا مدح منوچهرخان ...
علی ساری . [ ع َ ی ِ] (اِخ ) (سید...) وی حاکم ساری بود و وقتی سیدعلی آملی بجنگ او آمد از وی شکست خورد و به استرآباد رفت و برادر دیگر خود س...
علی سبتی . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ سبتی اندلسی مالکی . مکنی به ابوالحسن . از فقیهان بود و بسال 567 هَ . ق . درگذشت . او راست : اللباب...
علی سبتی . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن ابراهیم بن علی بن یوسف سبتی عاملی کفراوی . ادیب و نحوی و بیانی و لغوی و شاعر و نویسند...
علی سبتی .[ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن یقظان سبتی . وی طبیب و شاعرو ادیب بود. اصل او از «سبتة» است و گویند که در سال 544 هَ . ق . وارد مصر شد ...
علی زهری . [ ع َ ی ِ زُ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد زهری شروانی مدنی نقشبندی حنفی . ملقب به اکمل الدین . رجوع به علی شروانی شود.
علی زهری . [ ع َ ی ِ زُ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالرحمان بن احمدبن عبدالرحمان بن یعیش زهری باجی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی باجی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.