اجازه ویرایش برای همه اعضا

علئ

نویسه گردانی: ʽLʼ
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۳ ثانیه
علی غزولی . [ ع َ ی ِ غ ُزْ وَ ] (اِخ )ابن یوسف بن احمد مصری مکی یمنی شافعی . مشهور به غزولی . وی فقیه و اصولی و نحوی و عالم فرایض و شاعر...
علی غریفی . [ ع َ ی ِ غ َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن اسماعیل بن محمدبن علی بن احمدبن هاشم بن علوی بن حسین غریفی موسوی بحرانی . رجوع به عل...
علی عنانی . [ ع َ ی ِ ع ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن زبیر عنانی فسوی شافعی . ملقب به رشید و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی فسوی شود.
علی عنانی . [ع َ ی ِ ع ِ ] (اِخ ) مصری (دکتر علی ...). وی از دارالعلوم و از دانشگاه قدیم مصر فارغ التحصیل شد و فلسفه وزبانهای شرقی را در آلم...
علی عنبری . [ ع َ ی ِ ع َم ْ ب َ ](اِخ ) ابن حصین بن مالک بن خشخاش عنبری تمیمی . مکنی به ابوالحر. وی را در بصره ثروتی بود ولی در مکه ساکن...
علی عیادی . [ ع َ ی ِ ع َی ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالصادق بن احمدبن عبدالصادق بن محمدبن عبداﷲ عیادی مالکی . مکنی به ابوالحسن . وی فقیه و متکلم...
علی عیسوی . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ عیسوی . مکنی به ابوالحسن . او راست : فوائد ابی الحسن ، در حدیث که ابن حجر آن را در «المجمع» یاد ک...
علی عیونی . [ ع َ ی ِ ع ُ ] (اِخ ) ابن مقرب بن منصوربن مقرب بن حسن بن عزیزبن ضبار ربعی عیونی ، ملقب به جمال الدین و مکنی به ابوعبداﷲ. رجوع...
علی فصیحی . [ ع َ ی ِ ف َ ] (اِخ ) ابن ابی زید محمدبن علی نحوی استرابادی . ملقب به فصیحی و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن ا...
علی فزاری . [ ع َ ی ِ ف َ ] (اِخ ) ابن حوشب فزاری . مکنی به ابوسلیمان . محدث بود و ولیدبن مسلم از او روایت دارد. و نیز رجوع به ابوسلیمان (ع...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.