اجازه ویرایش برای همه اعضا

علئ

نویسه گردانی: ʽLʼ
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۸ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن عبداﷲ عطاس حضرمی باعلوی . رجوع به علی عطاس شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن عجلان بن رمیثه ٔ حسنی حجازی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی حجازی (ابن حسن بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علان بن عبدالرحمان ، مکنی به ابوالحسن . محدث و حافظ و مورخ . وی در سال 352 هَ . ق . از دمشق به حلب سفر کرد....
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن حسن بن علی بن ابی حسین حسنی کلبی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی کلبی (ابن حسن بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن ابی طالب باخرزی سخنی شافعی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن باخرزی و ابوالحسن علی بن حسن ......
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن اسحاق ، مکنی به ابوالمظفر و ملقب به فخرالملک . وی بزرگترین فرزند نظام الملک بود. در سال 434 هَ . ق ....
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن سلیمان بن احمد آل حاجی بلادی . رجوع به علی حاجی شود.
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن صدقه ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به شرف الدوله . پدر او وزیر المسترشد بود و نخستین کس از بنی صدقه بود ک...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن فضال بن عمربن أیمن کوفی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی کوفی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن فضل ، مشهور به صردرو مکنی به ابومنصور. رجوع به صردر و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 66 و وفیات ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.