اجازه ویرایش برای همه اعضا

علئ

نویسه گردانی: ʽLʼ
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۵.۴۰ ثانیه
علی ماوردی . [ ع َ ی ِ وَ ] (اِخ ) ابن محمدبن حبیب بصری . مشهور به ماوردی و مکنی به ابوالحسن . فقیه و اصولی و مفسر و ادیب بود. وی در سال ...
علی محاربی . [ ع َ ی ِ م ُ رِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن کوثر محاربی غرناطی . مکنی به ابوالحسن . وی محدث و مسند و مقری بود و در ربیعالاَّخر ...
علی مخزومی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) ابن جاراﷲبن محمدبن ابی الیمن بن ابی بکربن علی بن محمدبن محمدبن حسین بن احمد قرشی مخزومی حنفی . مشهور ب...
علی مخزومی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمران قرشی مخزومی شیعی میمونی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی میمونی شود.
علی مخزومی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن سلمه ٔ مخزومی بلنسی . مکنی به ابوالحسن . نام او در سیرالنبلاء بصورت «علی بن محمدبن اح...
علی مخلاتی . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن علی عزی مخلاتی . او راست : 1- حاشیه بر شرح السبط بر الرحبیة. 2- کفایةالحفاظ لشرح بشارةالالحاظ فی علم ...
علی لمتونی . [ ع َ ی ِ ل َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن تاشفین لمتونی مرابطی . مکنی به ابوالحسن . امیر مسلمانان در مراکش و سومین تن از ملوک دولت ...
علی مجروتی . [ ع َی ِ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمد مجروتی . مکنی به ابوالحسن . وی از مردم مغرب بود و در سال 1003 هَ . ق . درگذشت . سل...
علی مجاشعی . [ ع َ ی ِ م ُ ش ِ ] (اِخ ) ابن فضال بن علی بن غالب بن جابربن عبدالرحمان بن محمدبن عمروبن عیسی بن حسن بن زمعة مجاشعی قیروانی ...
علی کورانی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) (ملا...) شافعی . متکلم و منطقی بود ونام وی در هدیةالعارفین بصورت علی بن محمد کورانی آمده است . وی مدتی اما...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.