اجازه ویرایش برای همه اعضا

بن

نویسه گردانی: BN
Bon در لهجه پارسی غور به معنی انتهای روده که در سوراخ مقعد وکون قرار دارد . و در زمان استحمال دارو های شیاف و دارو در داخل بن قرار می گیرد ،
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۰ ثانیه
بن لاک . [ ب ُ ] (اِ مرکب )لک ، بن لاک باشد و لکا باز پس مانده بود و در دسته های کارد بکار رود. لک که دسته های کارد بدان سخت کنند. (از حاشیه ٔ...
بن بست . [ بُم ْ ب َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) بن بسته . کوچه ٔ تنگی که بن آن بسته و پوشیده باشد و راه دررو نداشته باشد. (ناظم الاطباء). کوچه ٔ ...
بیگ بن . [ بی ب ِ ] (اِخ ) ۞ زنگ برج پارلمان (کاخ وستمینستر) در لندن ، به وزن 13/5 تن که در 1858 م . ریخته شده است . || نام ساعت عظیم...
بن هنگ . [ ب ِ هََ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاولایت است که در بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه واقع شده است . و دارای 190 تن سکنه است . و این...
چاه بن . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) ۞ تک چاه . (آنندراج ). بن چاه . ته چاه : بدین چاه در آب سرد است و خوش بفرمای تا من بوم آبکش که هستند با من ...
چمه بن . [ چ َ م ِ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان چلاو بخش مرکزی شهرستان آمل که در 50 هزارگزی جنوب خاوری آمل واقع است . کوهستانی و جنگل دار و ...
کشه بن . [ ک َ ش َ / ش ِ ب ُ ] (اِ مرکب ) زیر بغل از جامه . خشتچه . کش بن . (یادداشت مؤلف ).
کاج بن . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) درخت کاج .
کوه بن . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از بخش قصرقند که در شهرستان چاه بهار واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
ونه بن . [ وَ ن َب ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل . سکنه ٔ آن 210 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۵۴ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.