مانا
نویسه گردانی:
MANA
"مانا" نام یک فرشته ی مقرب به درگاه الهی در دین زرتشت
"مانا" نام یک فرقه در هندوستان که خدا را با نام روح مانا می شناسند و ستایش میکنند.اگر در این فرقه کسی خشنود ویا ناراحت شود می گویند:عملی انجام داده ای که روح مانا از تو خشنود و یا ناراحت است
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
مانع. [ ن ِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی است . (مهذب الاسماء، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نامی از نامهای خدای تعالی به معنی ناصر ا...
مانع. [ ن ِ ] (اِخ ) ابن المسیب بن المقدادبن بدران المری الذهلی الوائلی متوفی به سال 860 هَ . ق . امیر نجد و نواحی آن بود. وی جد دوم امیر ...
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ویپاک (ویپ از سنسکریت: ویپرَتیشِدهَ = منع + پسوند «اک»)
نِژیداک، نِژیدار (نِژید از سنسکریت: نِشیدهَ= منع + پسو...
معناً. [ م َ نَن ْ ] (ع ق ) از حیث معنی . از حیث مضمون . مقابل لفظاً. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مقابل صورةً. (یادداشت به خط مرحوم د...
بی مانع. [ ن ِ ] (ص مرکب ) (از:بی + مانع) آزاد. بی بازدارنده . رجوع به مانع شود.
بی معنا. [ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + معنا = معنی عربی ) بی معنی : چون طوطیان شنوده همی گویی تو بربطی بگفتن بی معنا.ناصرخسرو.رجوع به بی معن...
مانع شدن . [ ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جلوگیری کردن . منع کردن . بازداشتن : هیچ چیز که مانع شود در رفتن راه نبود. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو).بزرگانی ک...
مانع آمدن . [ ن ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) مانع شدن . مانع گردیدن . جلوگیر شدن : از کبابش مانع آمد آن سخن بخت نوبخشد ترا عقل کهن . (مثنوی چ خاور ص ...
مانع داشتن . [ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) مواجه با اشکال بودن . سد و بند بر سر راه داشتن . مجاز نبودن . اشکال داشتن : مانعی ندارد (در تداول فارسی مع...
واژه "Meaning" در لغت بهمعنای «معنی دادن یا داشتن، نشانه چیزی بودن و یعنی» است.[1]
بحث معنی، از مباحث بنیادین در حوزه ارتباطات بر اساس مکتب مبادله ...