اجازه ویرایش برای همه اعضا

هند

نویسه گردانی: HND
هند. ("ه" با آوای زبر)،(ا)، (زبان مازنی)، گودی، چاله. درمازدران در کنار پرچین هند کنده میشود تا پرچین بلندتر گردد و از ورود چارپایان در باغها بهتر پیشگیری کند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
هند جگرخوار. [ هَِ دِ ج ِ گ َ خوا / خا ] (اِخ ) رجوع به هند دختر عتبة شود.
پادشاه هند. [ دْ / دِ ه ِ هَِ ] (اِ مرکب ) رای . و رجوع به پادشاه و رای شود.
حبشهای هند. [ ح َ ب َ ی ِ هَِ ] (اِخ ) یا حبشیهای شرقی . هرودت مردم هندوستان را به این نام میخواند. || در قرن نهم هجری در بنگاله ٔ هندوستا...
هند و اروپائی . [ هَِ دُ اُ ] (اِخ ) یکی از قسمت های سه گانه ٔ نژاد سفید. (ایران باستان ). آریائیان هند و ایران و سراسر اروپا که بسیاری از جهان...
گورکانیان هند. [ نیا ن ِ هَِ ] (اِخ ) سلسله ای که در هند پادشاهی داشتند و مؤسس آن ظهیرالدین محمد بابر است که به پنج پشت به امیر تیمور میر...
کشورهای بحری/جزیره ای [هند شرقی]. نامی است که معمولا در اشاره به (شش کشور مالزی، فیلیپین، برونئی، تیمور شرقی، سنگاپور و اندونزی، به انگلیسی: Maritime...
زبان نیاکان هند و اروپائی (ز.ن.ه.ا): زبانی که نیاکان هند و اروپایی ما صحبت می کرده اند. به انگلیسی Proto Indo European - PIE. ز.ن.ه.ا. مادر همه زبانها...
زبان نیاکان هند و اروپائی (ز.ن.ه.ا): زبانی که نیاکان هند و اروپایی ما صحبت می کرده اند. به انگلیسی Proto Indo European - PIE. ز.ن.ه.ا. مادر همه زبانها...
پیش از سال 1947 اطلاعات در باره عصر مس درهند به استثنای چند نقطه در پنجاب و سند و فرهنگ هایی در بلوچستان و برهمگیری ( در ایالت کا رناتاکا ) بی نهایت م...
حند. [ ح ُ ن ُ ] (ع اِ) آب ها که ریگ فروخورده باشد و چون ریگ یک سو کنند، آب پیدا شود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). حَنود، یکی آن . (منتهی ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.