خشاب
نویسه گردانی:
ḴŠAB
از گذشتههای دور ایرانیان در سواحل خلیج فارس و دریای عمان ساختمانهای بلند میساختند و بر فراز آنها آتش میافروختند. این ساختمانها خَشاب نام داشت. خشاب نقاط کم عمق آب را مشخص مینمود و وظیفه خبررسانی را بر عهده داشتهاست. شرح مکتوب خَشاب در سفرنامه نئارک (نئارخوس) دریاسالار اسکندر مقدونی، سفرنامه ناصرخسرو نوشتههای مسعودی -تاریخنگار ایرانی- و ادریسی آورده شدهاست.[نیازمند منبع]
بیا تا بگویم چه باشد خشاب
خردمند آن را نهاده بر آب
که کشتی چو آن را ببیند ز دور
فرازش یکی روشنایی ز نور
بپوید ره و گم نگردد ز جای
چنین است اندیشه ناخدا
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ابن خشاب .[ اِ ن ُ خ َش ْ شا ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن احمد بغدادی . وفات 567 هَ .ق . ادیب و نحوی معروف . او در منطق و فلسفه و حساب و هندسه نی...
لؤلؤ خشاب . [ ل ُءْ ل ُ ءِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به لؤلؤ خوشاب شود : لب شیرینش چون تبسم کردشور در لؤلؤ خشاب انداخت .عطار.