خرد
نویسه گردانی:
ḴRD
تنها. در کتاب حدودالعالم آمده است: بیابانکی است خرد (تنها) و محدود. مشرق آن شهرهای سند است و جنوب آن دریای اعظم (دریای عمان) و مغرب آن کوه کوفج (بارز) و شمال آن بعضی از سند و بعضی از کرمان. (ص 54)
در نوشته ی حدودالعالم، پسوند «ک» در بیابانک نشانه ی کوچکی است. همچنین واژه ی محدود، نشانه ی کوچکی است. از این رو، واژه ی خرد به معنی تنهاست؛ یعنی بیابانی که به بیابان های دیگر پیوسته نیست. این معنی برای شهرها نیز در کتاب حدودالعالم به کار رفته است: بهمن آباد و مزینان دوشهرک خرد (تنها) در راه ری می باشند و کشت و بر در آنها بسیار است. (ص. 89). در این جمله، بهمن آباد و مزینان دو شهر کوچک هستند که تا فاصله ی دوری شهری پیرامون آنها نیست.
واژه های همانند
۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
صاحب خرد. [ ح ِ خ ِ رَ ] (ص مرکب ) عاقل . خردمند. دانا : شگفتی فروماند صاحب خردکه نه آدمی بود و نه دام و دد. نظامی .به است از دد انسان صاحب ...
علی خرد. [ ع َ ی ِ خ َ ] (اِخ ) ابن احمد خرد یمانی . فقیه و اصولی و ادیب بود و به سال 994هَ . ق . درگذشت . او را تحقیقی در رساله ٔ قشیریه است...
گردن خرد. [ گ َ دَ خ ُ ] (ص مرکب ) گردن شکسته . و در تداول و مخاطبات عامه نکوهشی است مخاطب را.
ناقص خرد. [ ق ِ خ ِ رَ ] (ص مرکب ) بی عقل . نادان . ابله . کم فهم . بی شعور. بی ادراک : نمی ترسی ای گرگ ناقص خردکه روزی پلنگیْت از هم دَرَد؟س...
مینو خرد. اثری است که داراب سنجانه پسر هرمزدیار در سال 1046 یزدگردی (1627 میلادی) به نظم کشیده است و تقریباً شامل 68 سوال می باشد و در فصلی که به نعت...
چشم خرد. [ چ َ / چ ِ م ِ خ ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چشم عقل . دیده ٔ خرد. چشم دانش : هر کس این مقاله بخواند بچشم خرد و عبرت باید اند...
تمام خرد. [ ت َ خ ِ رَ ] (ص مرکب ) دانای کامل . پرخرد. که خردش کامل و بی نقص باشد : و هر مرد که بر این جمله باشد... آن مرد را فاضل و کامل ...
تیره خرد. [ رَ / رِ خ ِ رَ ] (ص مرکب ) نادان و کودن . (ناظم الاطباء). بداندیشه . تاریک عقل : قیاس خشم بود دشمنان تیره خردقیاس صرصر و پشته ست ...
تباه خرد. [ ت َ خ ِ رَ ] (ص مرکب ) مخبول . دلشده . دیوانه . مُخَبَّل . هَک ّ. (منتهی الارب ).
پول خرد. [ ل ِ خ ُ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پول خرده . پول سیاه . پشیز.