اجازه ویرایش برای همه اعضا

مسکین

نویسه گردانی: MSKYN
مسکین: کسی‌ که‌ درآمدش‌ تأمین‌ کننده‌ی‌ نیازهای‌ اولیه‌ی‌ (خوراک‌، پوشاک‌، مسکن‌) زندگی‌اش‌ نیست‌. بر خلاف فقیر که هیچ درآمدی ندارد. (le petit Robert 1). همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: چِشوان ceshvAn که در سغدی چشتوان ceshtvAn می باشد.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مسکین نواز. [ م ِ ن َ ] (نف مرکب ) بیچاره نوازنده . نوازنده ٔ مستمند. که مساکین و بیچارگان را مورد لطف و نواخت قرار دهد. و رجوع به مسکین شود ...
مسکین نوازی . [ م ِ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل مسکین نواز. نواختن مساکین . و رجوع به مسکین نواز شود.
نرگس مسکین . [ ن َ گ ِ س ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نرگس که تمام قسمت های آن سفید است : همیشه تا گل سوری بُوَد به وقت بهارچنانکه نر...
صالح مسکین . [ ل ِ ح ِ م ِ ] (اِخ ) وی فرزند ابوجعفر منصور دوانیقی است و چون او لنگ بود منصور وی را مسکین می خواند. صاحب الوزراء و الکتاب گو...
مسکین دارمی . [ م ِ ن ِ رِ ] (اِخ ) ربیعةبن عامر. رجوع به دارمی شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.